English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 294 (4036 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shift fire U انتقال اتش دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
move U تغییردادن انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
moves U تغییردادن انتقال دادن
demise U انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال
demise U انتقال دادن مال با وصیت
shift U انتقال دادن
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift U انتقال تیر دادن
shifted U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted U انتقال تیر دادن
shifts U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts U انتقال تیر دادن
deliveries U انتقال دادن
deliveries U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery U انتقال دادن
delivery U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
carried U انتقال دادن
carries U انتقال دادن
carry U انتقال دادن
carrying U انتقال دادن
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U انتقال دادن رهبری کردن
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U انتقال دادن رهبری کردن
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U انتقال دادن رهبری کردن
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U انتقال دادن رهبری کردن
transport U انتقال دادن
transported U انتقال دادن
transporting U انتقال دادن
transports U انتقال دادن
detach U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
detaching U انتقال دادن
alienate U انتقال دادن
alienates U انتقال دادن
alienating U انتقال دادن
redeploy U نقل و انتقال دادن
redeployed U نقل و انتقال دادن
redeploying U نقل و انتقال دادن
redeploys U نقل و انتقال دادن
negotiate U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiated U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiates U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiating U وارد معامله شدن انتقال دادن
table U به جدولی انتقال دادن
tabled U به جدولی انتقال دادن
tables U به جدولی انتقال دادن
tabling U به جدولی انتقال دادن
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
shuttle U نقل و انتقال دادن
shuttled U نقل و انتقال دادن
shuttles U نقل و انتقال دادن
shifting U انتقال دادن
assign U انتقال دادن وواگذار کردن
assigned U انتقال دادن وواگذار کردن
assigning U انتقال دادن وواگذار کردن
assigns U انتقال دادن وواگذار کردن
transfer U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
gear U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
carry over U انتقال به صفحه بعد دادن
carry over U انتقال دادن
contango U از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
make over U انتقال دادن دوباره ساختن
remise U انتقال دادن گذشت کردن
shift fire U انتقال دادن اتش
switch fire U انتقال تیر دادن
to carry over U انتقال دادن
to make over U انتقال دادن دوباره ساختن
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
Other Matches
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
line shaft U انتقال
transmissions U انتقال
conduction U انتقال
transfer line U خط انتقال
conveyances U انتقال
migration U انتقال
transference U انتقال
transmission U انتقال
conductance U انتقال
conveyance U انتقال
devolution U انتقال
transfers U انتقال
negotiation U انتقال
shifts U انتقال
displacement U انتقال
transferring U انتقال
transfer check U انتقال
negotiations U انتقال
shift U انتقال
marque U انتقال
transition U انتقال
metabasis U انتقال
conveys U انتقال
assignment U انتقال
mittimus U انتقال
assignments U انتقال
shifted U انتقال
abaloenation U انتقال
transfer U انتقال
transmission line U خط انتقال
transformation U انتقال
transitions U انتقال
bail arm U انتقال
convey U انتقال
transter U انتقال
move U انتقال
intuition U انتقال
conveyed U انتقال
intuitions U انتقال
shift U انتقال
turn over U انتقال
conveying U انتقال
translation U انتقال
transportation U انتقال
downloading U انتقال
translations U انتقال
wireless transmission U انتقال بی سیم
transient U در حال انتقال
alienated U انتقال شده
transporters U انتقال دهنده
transporter U انتقال دهنده
portable U قابل انتقال
transfer number plate [British E] U پلاک انتقال
transfer license plate [American E] U پلاک انتقال
transients U در حال انتقال
credit transfers U انتقال اعتبار
transfer function U تابع انتقال
transferred U انتقال یافته
credit transfer U انتقال اعتبار
alienation U انتقال مالکیت
intuitively U ازراه انتقال
inalienable U غیرقابل انتقال
transferable U قابل انتقال
transfer interpreter U مفسر انتقال
voluntary assignment U انتقال ارادی
transferable U انتقال پذیر
shuttles U ریل انتقال
axles U محور انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
axle U محور انتقال
transmission line U سیم انتقال
transmission shaft U محور انتقال
transferee U انتقال گیرنده
transport U نقل و انتقال
transmission system U شبکه انتقال
transported U نقل و انتقال
transmission tower U برج انتقال
transfer time U مدت انتقال
transporting U نقل و انتقال
transferrer U انتقال دهنده
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
transition moment U گشتاور انتقال
quickness U سرعت انتقال
heredity U انتقال موروثی
transmissibility U قابلیت انتقال
transmination U انتقال امین
transmetalation U انتقال فلز
transitivity U انتقال پذیری
transition time U زمان انتقال
transition probability U احتمال انتقال
built-in U غیرقابل انتقال
transition period U دوره انتقال
transmission facility U وسیله انتقال
transfer time U زمان انتقال
transports U نقل و انتقال
gradations U انتقال تدریجی
transmissive U قابل انتقال
transmissive U انتقال یافته
transmittal U انتقال سرایت
transmittance U انتقال سرایت
transmittancy U انتقال سرایت
transfer of learning U انتقال یادگیری
transfer medium U رسانه انتقال
negotiator U انتقال دهنده
transport number U عدد انتقال
gradation U انتقال تدریجی
negotiators U انتقال دهنده
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transfer table U میز انتقال
transfer switch U کلید انتقال
convection U انتقال گرما
transfer rate U نرخ انتقال
convection U انتقال برق
bail U واگذاری انتقال
transfer orbit U مدار انتقال
transferor U انتقال دهنده
transfer operation U عمل انتقال
transfer of training U انتقال اموزش
negotiable U قابل انتقال
shuttled U ریل انتقال
deed of transfer U سند انتقال
portability U قابلیت انتقال
energy transfer U انتقال انرژی
energy transmission U انتقال انرژی
power transfer U انتقال انرژی
positive transfer U انتقال مثبت
file transfer U انتقال فایل
positive transference U انتقال مثبت
to be transferred U انتقال یافتن
gold flow U انتقال طلا
grantee U انتقال گیرنده
thought transference U انتقال فکر
grantor U انتقال دهنده
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
technology transfer U انتقال تکنولوژی
power transmission U انتقال انرژی
heat transfer U انتقال حرارت
mortmain U انتقال ناپذیری
electron transition U انتقال الکترون
alacrity [speed] U سرعت انتقال
demand shift U انتقال تقاضا
demographic transition U انتقال جمعیتی
demountable U قابل انتقال
descendible U قابل انتقال
negotiable instruments U اسنادقابل انتقال
digital transmission U انتقال دیجیتالی
negotiating U قابل انتقال
digital transmission U انتقال رقمی
transferability U انتقال پذیری
doppler shift U انتقال دوپلری
negotiability U انتقال پذیری
negotiates U قابل انتقال
negative transfer U انتقال منفی
tactical march U انتقال جنگی
power transmission U انتقال قدرت
shift of a tax U انتقال مالیات
shift of a curve U انتقال یک منحنی
negotiated U قابل انتقال
negotiate U قابل انتقال
shift forward U انتقال به جلو
red shift U انتقال سرخ
shift backward U انتقال به عقب
sewarage U انتقال گنداب
image propagation factor U ضریب انتقال
internal transmittance U ضریب انتقال
image transmission U انتقال تصویر
immobilization U عدم انتقال
saltus U انتقال ناگهانی
incidence of taxation U انتقال مالیات
removable U قابل انتقال
information transmission U انتقال اطلاعات
tax shifting U انتقال مالیات
shift out U انتقال به بیرون
light transmission U انتقال نور
heat transfer U انتقال گرما
progation U افزایش انتقال
transfer machine U دستگاه انتقال
instrument of assignment U سند انتقال
protect a player U معاف از انتقال
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1to take a spell at whell
1انتقال قطعی
1Poked back
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com